پاسخ شیعه به ملحدان

این وبلاک فقط در نقد کانالها و سایتهای الحادی افتتاح شده است

پاسخ شیعه به ملحدان

این وبلاک فقط در نقد کانالها و سایتهای الحادی افتتاح شده است

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
انچه که  مورد توافق بین همه علمای شیعه است کنیز بودن مادر  حضرت مهدی میباشد  و کسی اختلاف در ان ندارد اما چیزی که مورد اختلاف است محل زندگی  مادرشان  قبل از اشنایی با امام حسن عسکری است که دوگونه روایات بر ان وارد شده است:


1- عده ایی از روایات ایشان را از کنیزان نوبه (شمال سودان) میداند برای توضیح بیشتر به لینک زیر مراجعه نمائید.

http://fa.wikishia.net/view/%D9%86%D8%B1%D8%AC%D8%B3


2-برخی هم ایشان را ملیکه قیصر روم نامیدند.

 با همه اوصاف اگر سرگذشت زندگانی  ایشان از کنیزکان سیاه پوست سودانی واقعیت داشته باشد، میرساند اسلام فرقی که بین ازاد وکنیز نهاده است جنبه های حقوقی و مدنی انان را در نظر دارد وإلّا در حقیقت انسانی و تقوا یکی میداند وچنان که اگر غیر این معنا ظهورداشت  مادر امام زمان بزرگترین منجی عالم و چند تن از مادران  ائمه دیگر هرگز شایستگی و صلاحیت چنین جایگاه رفیعی را دارا نبودند؛ چونانکه در روایات در توصیف ائمه معصومین چنین نقل شده است:

اشْهَدُ أنَّکَ کُنْتَ نُوراً فی الأصْلابِ الشّامِخَةِ والأَرْحَامِ المُطَهَّرَةِ

شما نورى بودى در صلب‏هاى عالى مقام‏ و رحم هاى پاک و دور از پلیدى

  مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏2، ص: 721

و اگر هم جدای از ضعف سند، نوه قیصر روم نامیده شود بعید و دور نمیباشد و احتمال انکه چنین اتفاقی رخ داده است دور از ذهن نیست  اگرچه بطور دقیق نتوان گفت جنگ بین اسلام و روم در چه سالی اتفاق افتاده تا ورود ایشان به ممالک اسلامی را بتوان حدس زد اما میتوان بصورت گمان و حدس، قرائنی در محتوای روایت یافت که در تخمین سال ورود ایشان کمک شایانی نماید.

اما قرائن موجود در محتوای روایت:

نخست انکه خریداری مادر مهدی (س) توسط امام هادی انجام گرفته است که با برقرار سازی حیات امام عسکری(  232تا 260) نسبت به دوران امامت امام هادی( 220 تا 254 )؛ دریافت می شود که این جنگ و خریداری باید بین سالهای 232 تا 254 رخ داده باشد که با رجوع به کتب تواریخ، جنگ های بسیاری در این سالها بین روم و اعراب اتفاق افتاده است.


قرینه دیگری که در محتوای جای گرفته  و باعث محدودیت زمانی فوق میشود چنین است :

دَخَلْتُ عَلَیْهِ فَرَأَیْتُهُ یُحَدِّثُ ابْنَهُ أَبَا مُحَمَّد

راویی گوید من داخل شدم و دیدم اما هادی با پسرش عسکری صحبت میکند که این متن نشان میدهد امام عسکری در دوران بزرگسالی میزیسته و از طرفی در جای دیگر محتوای حدیث اشاره به دوران 13 سالگی حضرت نرگس در  دیار روم حکایت دارد:

إِنَّ جَدِّی قَیْصَرَ أَرَادَ أَنْ یُزَوِّجَنِی مِنِ ابْنِ أَخِیهِ وَ أَنَا مِنْ بَنَاتِ ثَلَاثَ عَشْرَةَ سَنَة

که درنتیجه اگر امام عسکری همسال با ایشان فرض شود و نه بیشتر(اگرچه هرچند بیشتر سن ایشان باشد موید نتیجه گیری ما خواهد بود)

 معلوم میشود ان جنگی که پای ایشان را به ممالک اسلامی کشانده است باید بین سالهای 245 تا 254 اتفاق افتاده باشد( یعنی 9سال)  که در این ایام چندین حاکم بنام متوکل و منتصر ومستعین حکومت میکردند.


حال با دقت به محتوای حدیث و محاسبه ایام، و همچنین مراجعه  به کتب تاریخی   در این ایام 9 سال(245تا 254)، شاهد چندین جنگ بوجود امده بین اسلام و روم هستیم :


سال 245):  اولین  کارزاری میباشد که در این مدت محدود (9سال)   رخ داده است ؛  و جنگی بود که سپاه روم در این سال  به دیار سُمسیطاط(سمسات کنونی استان آدیامان ترکیه)یکی از ممالک اسلامی رهسپار شد و   با عزیمت و لشکر کشی باعث کشتار بسیاری  از انان و اسیر گرفتن عده ایی از مسلمانان شد.


تاریخ ‏الطبری،ج‏9،ص:218

تاریخ‏ الإسلام،ج‏18،ص:15


سال 246): سال بعد همان سال 245 مسلمانان با عزیمت به جنگ روم پرداختند  و باعث شد بسیاری از رومیان را به اسیری بگیرند و شهرهایی را  تصرف نمایند.

و فی سنة ست و أربعین غزا عمر بن عبید الله الأقطع بالصائفة فجاءوا بأربعة آلاف رأس ، و غزا قرشاس فجاء بخمسة آلاف رأس، و غزا الفضل بن قاران فی الاسطول بعشرین مرکبا فافتتح حصن أنطاکیة و غزا ملکها دورهم و سبى، و غزا علی بن یحیى فجاء بخمسة آلاف رأس و من الظهر بعشرة آلاف و کان على یده فی تلک السنة الفداء فی ألفین و ثلاثمائة من الأسرى.


ترجمه : در سال 246، عمر بن عبید الله  الاقطع به جنگ رومیان رفت و چهار هزار اسیر آورد و قربیاس  نیز برفت و پنج هزار اسیر آورد. و فضل بن قارن نیز با بیست کشتى برفت و باروى انطاکیه را بگشود، و بلکاجور نیز برفت و غنایم و اسیران آورد. و على بن یحیى نیز به غزاى رومیان رفت و با پنج هزار اسیر باز آمد، و نیز ده هزار راس مرکوب آورد. در این سال امر فداء، به دست على بن یحیى بود و او دو هزار و سیصد اسیر را فدیه داد و آزاد نمود

سال248) یکی از جنگ ها بود که در این مدت منتصر بعد از هلاکت متوکل به حاکمیت رسید و یکی از فرماندهان خود به نام وصیف الترکى عازم با جنگ روم کرد البته نوعا جنگ ها در تابستان ها اتفاق می افتاد به همین دلیل اسم جنگ هایی که بین مسلمانان و روم رخ میداد را صائفه می نامیدند.

تاریخ‏ الطبری،ج‏9،ص:240

الکامل،ج‏7،ص:111


سال 249) در این سال هم چند شهر روم فتح شد اما سرانجام بدلیل حصر مسلمانان توسط روم این فتح شکست خورد  اما انچه که در این گزارش نظر را به خود جلب میکند  حضور پادشاه در این جنگ و شرکت در این کارزای است و تنها گزارشی  است که بر حضور پادشاه در نبرد حکایت دارد. چنانکه در کتب تواریخ چنین نقل شده:

سنة تسع و أربعین جعفر بن دینار و افتتح مطامیر و استأذنه عمر بن عبد الله الأقطع فی تدویخ بلاد الروم فأذن له فدخل فی جماعة من أهل ملطیة و لقی ملک الروم، فخرج الأسقف فی خمسین ألفا أحاطوا به و قتل عمر فی ألفین من المسلمین. و کان على الثغور الجزریة فأغار علیها الروم و بلغ ذلک علیّ بن یحیى و هو قابل من أرمینیة إلى میافارقین و معه جماعة من أهلها فنفر إلیهم و هو فی نحو أربعمائة فقتلوا و قتل.


ترجمه : در سال 249، جعفر بن دینار به نبرد رومیان رفت و مطامیر را فتح کرد. عمر بن عبید الله الاقطع، از مستعین اجازت خواست که بلاد روم را پی در پی فتح کند. مستعین اجازه داد، و او هم  با جماعتى از مردم ملطیه به روم داخل شد. پادشاه روم، (با پنجاه هزار سپاهى به مقابله بیرون آمد)، و مسلمانان را در محاصره گرفت و عمر بن عبد الله الاقطع را با دو هزار تن از مسلمانان بکشت.

گویند که چون رومیان چنین پیروزى به دست آوردند، بر ثغور جزریه حمله کردند و کشتار کردند و اسیر گرفتند. چون این خبر به على بن یحیى، که از ارمینیه مى‏آمد و به میافارقین مى‏رفت، رسید، با جماعتى از مردم میافارقین به مقابله رومیان رفت. یاران او حدود چهارصد تن بودند. که او هم و همه یارانش نیز کشته شدند.


تاریخ ‏ابن‏ خلدون،ج‏3،ص:355

الکامل،ج‏7،ص:121

تاریخ‏ الطبری،ج‏9،ص:261

 

با توجه به تواریخ فوق شکی که از طرف مخالفین القاء شد که مگر جنگی رخ داد تا ایشان به کنیزی گرفته شود رفع شده  است اما اگر خواهان تطبیق یکی از واقعه های پیشین بر حدیث  باشیم، میتوان گفت  بخاطر شواهد پوشیده ایی که در متن حدیث میباشد به احتمال زیاد میتوان تخمین زد که این واقعه در همین سال 249 بوده است؛ که با وجود این قرائن، حکم به ضعف چنین حدیثی قابل تحمل میباشد که یکی دیگر از این قرائن چنین است:

فَلَوْ کَشَفْتَ الْعَذَابَ‏ عَمَّنْ فِی سِجْنِکَ مِنْ أُسَارَى الْمُسْلِمِینَ وَ فَکَکْتَ عَنْهُمُ الْأَغْلَالَ وَ تَصَدَّقْتَ عَلَیْهِم‏


گفتم: اى پدربزرگ! همه درها به رویم بسته شده است، اگر شکنجه و زنجیر را از اسیران مسلمانى که در زندان هستند بر می ‏داشتى و آنها را آزاد میکردى‏ امیدوار  بودم که مسیح و مادرش شفا و عافیت‏ به من ارزانى کنند

که میتواند این اسیری برای همان سال 245و یا غیره  باشد که توسط روم به اسیری گرفته شد


اما در جای دیگر حدیث در نحوه اسیری آن بانو چنین تعبیر شده:

سَیُسَرِّب جُیُوشاً إِلَى قِتَالِ الْمُسْلِمِینَ یَوْمَ کَذَا ثُمَّ یَتْبَعُهُمْ فَعَلَیْکِ بِاللَّحَاقِ بِهِمْ مُتَنَکِّرَةً فِی زِیِّ الْخَدَمِ مَعَ عِدَّةٍ مِنَ الْوَصَائِفِ مِنْ طَرِیقِ کَذَا فَفَعَلْتُ فَوَقَعَتْ عَلَیْنَا طَلَائِعُ الْمُسْلِمِین‏

ترجمه : یک شب ابو محمّد ( امام حسن عسکری) به من گفت: پدربزرگت در فلان روز لشکرى به جنگ مسلمانان می‏فرستد و او( قیصر روم) هم به دنبال آنها می ‏رود و بر توست که در لباس خدمتگزاران درآیى و بطور ناشناس از فلان راه بروى و من نیز چنان کردم و طلایه‏ داران سپاه اسلام بر سر ما آمدند( وما را به کنیزی گرفتند)


چنانکه که بیان شد  تنها تاریخی که در این مدت محدود ( 9سال) ذکر شد و پادشاه روم شرکت در جنگ نمود همین سال بوده است ومیتوان گفت به احتمال خیلی زیاد همین سال بوده که این بانو عالم به ممالک اسلام ورود پیدا کرده است و امام عسکری در این سال 17 سال داشته است.

در نتیجه حکم به ضعف این روایت بدلیل ضعف سند با وجود این قرائن فراوان درست نیست و حداقل اگر قابل اثبات نباشد قابلیت رد هم ندارد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی