پاسخ شیعه به ملحدان

این وبلاک فقط در نقد کانالها و سایتهای الحادی افتتاح شده است

پاسخ شیعه به ملحدان

این وبلاک فقط در نقد کانالها و سایتهای الحادی افتتاح شده است

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

💠دشمنان شیعه با استناد به روایتی  محمد بن حنفیه و یاران علی ع را متهم به زنای محصنه کردند که این امر نشان از جهالت انان دارد اما قبل از پرداختن به بحث به استحضار میرساند که دقت و توجه فراوان شما عزیزان در مطالعه بسیار ضروری است  به همین منظور ترجمه روایت مورد استناد انان را اورده و سپس به بیان شبهه و نقد ان میپردازیم.

✔️اما ترجمه روایت:
زن بارداری خدمت امام علی(ع) آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من زنا کرده‌ام مرا از گناه پاک ساز خداوند شما را پاک دارد؛ زیرا عذاب دنیا آسان‌تر از عذاب آخرتی است که تمامی ندارد!
امام فرمود: «از چه چیز تو را پاک کنم؟»
گفت: از زنا.
فرمود: «آیا شوهر دارى یا نه؟
گفت: شوهر دارم!
فرمود: «آیا شوهرت هنگام زنا همین‌جا بود و یا در مسافرت بسر می‌برد؟»
گفت: همین‌جا بود!
فرمود: «حالا برو و بعد از زایمانت دوباره برگرد».
هنگامی که زن دور شد و دیگر کلام آن‌حضرت را نمی‌شنید، امام(ع) فرمود: «خدایا! این یک اقرار، به منزله یک شاهد».
بعد از مدتی زن برگشت و گفت: زایمان کردم! مرا پاک کن!
امام(ع) خود را به بی‌خبری زد و فرمود: «تو را از چه پاک سازم؟»
گفت: زنا کرده‌ام و زایمان هم کردم!
آن‌حضرت پرسش‌های مرحله قبل را مجدداً تکرار کرد و فرمود: «حالا برو و همانگونه که خدا فرموده،‌ دو سال فرزندت را شیر بده».
بعد از دور شدن زن، آن‌حضرت گفت: «خدایا! این دو اقرار به منزله دو شاهد».
زن بعد از پایان شیردهی باز نزد آن‌حضرت آمد و گفت: یا امیر المؤمنین! من زنا کرده‌ام و مرا پاک ساز.
امام برای سومین بار، تمام پرسشهای گذشته را تکرار کرد و سپس فرمود: «حالا برو و از فرزندت سرپرستی کن تا به اندازه‌ای بزرگ شود که بتواند بخورد و بیاشامد، و از بام و بلندى نلغزد و در چاه و امثال آن نیفتد».
آن زن با گریه برگشت و بعد از دور شدنش امام فرمود: «خدایا این سه اقرار، به منزله سه شاهد».
عمرو بن حریث آن زن را گریان دیده و سبب گریه را پرسید؟ زن گفت: نزد امیر المؤمنین رفتم که مرا پاک کند، به من فرمود که تا بزرگ‌شدن کودکم صبر کنم و می‌ترسم که مرگم فرا رسد و ناپاک از دنیا بروم.
عمرو بن حریث گفت: باز گرد من سرپرستی این کودک را بر عهده خواهم گرفت.
زن نزد امام بازگشت و سخن عمرو ( مبنی بر سرپرستی کودک)‌را برای امام نقل کرد. امام باز خود را به بی‌خبری زده و پرسید: «چرا عمرو سرپرستی فرزندت را برعهده بگیرد؟»
زن گفت: من زنا کرده‌ام مرا پاک کن.
امام باز هم تمام پرسش‌های گذشته را تکرار کرد و سپس سر به سوى آسمان برداشت و فرمود: «خدایا! چهار بار اقرار کرد! و تو خود به پیامبرت وحى کرده‌اى؛ اى محمّد! هر کس حدّى از حدود مرا تعطیل کند پس بی‌شک با من ستیز کرده و از فرمان من سرپیچی کرده و در برابر قدرت من ایستاده، پروردگارا! من حدودت را تعطیل نخواهم کرد و نمی‌خواهم با تو مخالفت کنم ... بلکه مطیع فرمان تو هستم و تابع سنّت رسولت ...»، سپس  برخاست و به منبر رفت و فرمود: «اى قنبر! مردم را خبر کن تا حاضر شوند»، جمعیّت آمدند و مسجد پُر شد، امام فرمود: «اى مردم! پیشواى شما فردا با این زن به‏ اطراف کوفه می‌رود تا به یارى خدا، حدّ الهى را بر او جارى سازد»، سپس از منبر فرود آمد، و وقتی صبح شد با زن خارج گشت و مردم در حالی که با دستار خویش روی‌هاى خود را پوشیده بودند، و پاره‌هایى سنگ را در دست و در آستین و در دامن عبا برگرفته به سوى آنجا رهسپار شدند، ...👈 سپس امام(ع) با صداى بلند فرمود: «اى مردم! خداوند قراردادى با پیامبرش گذاشت و پیامبرش نیز با من که هر کسی که مانند این شخص، ‌حد بر گردن اوست،‌ در اجرای این حد شرکت نداشته باشد»، پس همگى مردم در آن روز بازگشتند جز امیر المؤمنین علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و تنها آنان بودند که به تنهایی حدّ را جارى کردند و از کسانی که بازگشتند( محمد بن حنفیه پسر علی ع )بوده است👉
                      
 📚الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏7، ص: 186

💯این متن روایت در کتاب الکافی  بازگو شده و در دیگر کتب مانند محاسن و من لا یحضر الفقیه  فقط  تا بازگشت مردم  از اجرای حد سخن گفته اند و نامی از محمد بن حنفیه  در این کتب برده نشده است که این امر باعث شد ملحد بی سواد صاحب این دو کتاب را متهم به تدلیس  و فریب کاری  کند که در ادامه بیان میشود.
همچنین لازم بذکر میباشد که این داستان دقیقا با همین سناریو و عبارت پردازی در مورد یک مرد زانی  حکایت شده  است.

🔍اما ادعاهایی که در استناد به این روایت شد چنین است:
1️⃣سند این روایت صحیح است
2️⃣علمای شیعه مانند صاحب کتاب محاسن و من لا یحضر الفقیه تدلیس در روایت کردند
3️⃣محمد بن حنفیه و یاران علی زنا کردند

که به همین ترتیب نقدی بر این مدعای ملحدان میشود.


نخستین ادعای ملحدان بی خرد، صحیح بودن این روایت از منظر علمای شیعی است که این ادعا اغراق امیز بوده و صحیح به نظر نمیرسد لذا به همین دلیل اسناد روایت را آورده و سپس بررسی مینمائیم:

 دو سند برای این روایت ذکر شده که به ترتیب چنین هستند:

1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ 👈خلَفِ بْنِ حَمَّادٍ 👉 عنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع» ..


این سند با آنکه فقط در کتاب الکافی ذکر شده و تمام راویان آن تا «خلف بن حماد» مورد وثوق قرار گرفته اند اما بدلیل مرسل بودن سند روایت، محکوم به ضعف و سَقطِ سند است،
زیرا «خلف بن حماد» نمیتواند روایت مستقیم از امام صادق داشته باشد و باید حتما بین آن تا امام صادق دو فرد دیگری واسطه باشند تا سند از «ارسال» و «ضعف» خارج شود.

بر همین وجه علامه محمد باقر مجلسی میگویند:

«صحیحٌ ظاهرا و إن کان روایةُ خلفٍ عن الصادق بعیدا»

ترجمه: ظاهرا صحیح است اگرچه روایت کردن خلف بن حماد از امام صادق بعید است و حتی ایشان هم در کتاب دیگر خود؛ «ملاذ الاخیار» به ضعف روایت حکم نموده اند.

 
📗مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۲۳، ص: ۲۸۲| •ملاذ الأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، ج‏۱۶، ص۲۰

2- اما سند دیگری که در دو کتاب «محاسن» و «الکافی» ذکر شده و نیز فقط اندک تفاوت میان  راویان اول آن هست، بدین وجه بیان شده است:

+در محاسن:

 {احمد بن محمد بن خالد عَنْ أَبِیهِ }عَنْ 👈 علِیِّ بْنِ ابی حَمْزَةَ 👉 عنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ أَوْ عَنْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ»


+در الکافی:

 {عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ حسن ابْنِ مَحْبُوبٍ} عَنْ 👈علِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ 👉 عنْ أَبِی بَصِیر عَنْ عِمْرَانَ بْنِ مِیثَمٍ أَوْ صَالِحِ بْنِ مِیثَمٍ عَنْ أَبِیهِ »


با توجه به سند روایت در دو کتاب که تفاوت  جزئی در راویان اولیه سند دارد و مورد وثوق هم هستند، امابا وجود «علی بن ابی حمزه» محکوم به ضعف سند است و علمای شیعه این حدیث را تضعیف نموده اند اگرچه بعضی مانند محمد تقی مجلسی این روایت را موثق کالصحیح میداند ولی پسر او محمد باقر مجلسی میگوید:

«ضعیف على المشهور»

📕مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج‏۲۳، ص ۲۸۲| الروضه البهیة ج۹ ص۱۰۱

➕ نکته: با وجود اختلافات علماء در تصحیح و تضعیف سند، روشن است که بحث رجال، یک روند تعریف شده عادی نیست که همه یک صدا در نتیجه گیری یک نظر داشته باشند بلکه علم رجال یک ابزار تخصصی است که با مبانی خاصی، توسط هر پژوهش گر در این حوزه تصحیح و تضعیف میشود و از منظر پژوهش گرانِ این حوزه حکم علما در تصحیح و تضعیف حجیتی ندارد و حتی اگر با تامل مشاهده شود با تفاوت نظر بین آنان به خصوص در این مورد  که مجلسیِ پدر «موثق کالصحیح» میپندارد و مجلسیِ پسر که آن را ضعیف میداند روشن و مبرهن میکند که علما با مبانی خاص خود به تضعیف و تصحیح اسناد حکم میکردند.

تا به اینجا ضعف اسناد اثبات شد اما ملحدان خواسته اند با وجود
👈«حسن بن محبوب» 👉 در دومین سند که بیان شد، به گمان خود طبق قاعده رجالی که اگر کسی از اصحاب اجماع شمرده شود دیگر نیاز به بررسی راویان بعد از ان نیست، از این فرد که از اصحاب اجماع نامبرده شده، بهرجویی کنند تا سند روایت را صحیح نمایند.

اما در جواب بیان میشود که چنین قاعده ای اختلافی است و بسیار بحث چالشی در علم رجال دارد که بصورت خیلی اجمال میتوان به این سایت رجوع نمود:

http://l1l.ir/4dqs


👌🏻اما اگر چنین پیش فرضی هم درست باشد  نمیتوان در مورد حسن بن محبوب حتمی و یقینی دانست زیرا صاحب  کتاب معرفه الرجال (کَشِّی) که منشأ چنین کلامی است میگوید عده ای از علمای شیعه به جای ایشان حسن بن فضال و فضالة بن أیوب‏ را برگزیده اند و نشان میدهد که  قطعیتی در مورد این فرد نیست تا بتوان طبق قاعده عمل کرد پس در نتیجه روایت با وجود ایشان هم نتوان صحیح پنداشت و در نتیجه  محکوم به ضعف است.

👈قال بعضهم: مکان الحسن بن محبوب: الحسن بن علی بن فضال و فضالة بن أیوب‏

📘 رجال الکشی - إختیار معرفة الرجال، النص، ص: 556


از آنجا که ادعای ملحد بر صحت سند روایت را مخدوش نموده و بیان کردیم تصحیح یا تضعیف علما حجیتی ندارد و مضاف بر آنان اصلا شیعه بر اساس سند صِرف روایتی را قبول یا رد نمیکند؛ ادعای دیگر آنان این است که علمای شیعه مانند «برقی» و «صدوق» بر خلاف «کلینی» که اشاره به زنای محمد بن حنفیه (انْصَرَفَ یَوْمَئِذٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِین‏) کرده است و اینکه آنان هیچ اشاره ای ننموده اند ، انان  را متهم به تدلیس و دست کاری در روایت کردند.


متاسفانه ملحدانِ بی خرد نمیدانند که این نوع  تفاوت در تمام متون حدیثی و کتب اسلامی مشهود است و نه تنها  کتب اسلامی بلکه در کتب  قرون پیشین هم این تفاوتها در متون چشم گیر است و دلیل آن میتواند اختلاف نسخ یا نقل متفاوت راویان و قرائت های مختلف استاد در چندین مجلس وووو  باشد که باعث تغیر در عبارات و متون کهن می شد و این نسخه ها بدین صورت بدست مولفین دیگر رسیده است.

به همین جهت اگر سند روایت کتاب محاسن را با کتاب الکافی مقایسه بنماییم چنانکه در مطالب قبلی ذکر شد تفاوت در راویان اولیه نیک روشن میکند که این روایت را مرحوم «برقی» صاحب کتاب «محاسن» از اساتیدی غیر از انچه که مرحوم «کلینی» در کتاب «الکافی»اورده نقل کرده است اگرچه از «علی بن ابی حمزه» سند و راویان در هردو کتاب یکی میشود.

حتی اگر با دقت مطالعه شود تفاوتهایی بین این دو کتاب عیان خواهد شد که به یک وجه آن اشاره میشود و آنکه در «محاسن» از کسانی که فقط باقی مانده بودند علی  ع نام برده است بدون آنکه از امام حسن و حسین چیزی ذکر کند:

«َفَانْصَرَفَ النَّاسُ مَا خَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین‏»

اما در کتاب «الکافی»وجود امام حسن و امام حسین نیز مشاهده می گردد:

«َ فَانْصَرَفَ النَّاسُ یَوْمَئِذٍ
کُلُّهُمْ مَا خَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع 👈وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْن👉‏»

 همین امر نیز در کتاب «مَن لا یحضر الفقیه» شیخ «صدوق» منطبق است زیرا حدیثی که مرحوم «صدوق» اورده سندی برای آن ذکر نشده و تنها بذکر حدیث کفایت نموده است و عده ای هم احتمال دادند که این حدیث، سند ان معلق به سند قبل است یا بصورت مرسل بدون هیچ سندی نقل شده که در هردو وجه احتمال، سند روایت من لا یحضر الفقیه با سند کتاب الکافی  کاملا متفاوت میشود. زیرا سند قبل، از طریق «اصبغ بن نباته» بیان شده درحالیکه سند «الکافی» از «میثم تمار» نقل شده است و اگر احتمال مرسل بودن روایت درست باشد شاید سندی که «صدوق» روایت  کرده راویان ان متفاوت با کتاب «الکافی» باشد همانگونه که «محاسن» با «الکافی» چنین بوده است

📚روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج‏10، ص: 34

در نتیجه ثمره این بحث چنین است که اختلاف نسخه  باعث اختلاف  در کتب ومتون پیشین شده است.

اما چیزی که ملحد را واداشت که چنین نسبت ناروایی به علمای شیعه نسبت دهد استناد به  کلام محمد تقی مجلسی در کتاب «روضه المتقین»  است و این کتاب شرحی بر کتاب «من لایحضر الفقیه»  میباشد.

ایشان در ذیل این حدیث میفرماید دلیل انکه شیخ «صدوق» این فقره زنای محمد بن حنفیه  را ذکر ننمود به دلیل ادبی بود که «صدوق» در حق محمد بن حنفیه روا داشته است:

«و لم یذکره المصنف للأدب‏»

 📚روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج‏10، ص: 35

این بیان «مجلسی» اگرچه با گفتار پیشین اثبات شد وجهی به احترام نهادن  شیخ «صدوق» بر محمد بن حنفیه  باقی نمیگذارد اما احتمال دارد چنین تصوری در مجلسی بخاطر مبنایی باشد که در ابتدای کتاب خود ذکر میکند و انکه هر حدیث مرسلی که «صدوق» در کتاب خود ذکر میکند از کتاب «الکافی» است:

«و الذی ظهر لنا من التتبع أن مرسلات الصدوق أکثرها من الکافی‏»

و چیزی که در تتبع برای من حاصل شد اینست که هر حدیث مرسل شیخ صدوق اکثر ان از کتاب  الکافی مرحوم کلینی است.

 📚روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج‏1، ص: 32

این سخن ایشان به دولیل صحیح نمی باشد:

نخست انکه در هیچ کجا «صدوق» چنین ادعایی را ننموده و فقط صرف گمان است و نیز اینکه «صدوق» در مشیخه خود طریق و سند به کتاب الکافی  را ذکر نموده وحتی تاکید دارد هرجا که نقل نموده با همین سند و طریق است و این کلام مجلسی ناپسند و حتی خلاف روش صدوق میباشد.

📚من لا یحضره الفقیه، ج‏4، ص: 534


تا بدین جا اثبات شد که علمای شیعه هیچ گونه تدلیسی در روایت مرتکب نشدند اما چیزی که ملحدان برداشت نادرست بر (زنای محصنه) محمد بن حنفیه و یاران علی ع کردند مستند به این عبارت روایت است که دارای چندین خدشه به برداشت این روایت و اصل خود روایت میباشد:
ِ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى عَهِدَ إِلَى نَبِیِّهِ ص عَهْداً عَهِدَهُ مُحَمَّدٌ ص إِلَیَّ بِأَنَّهُ 👈🏻لا یُقِیمُ الْحَدَّ مَنْ لِلَّهِ عَلَیْهِ حَدٌّ فَمَنْ کَانَ عَلَیْهِ حَدٌّ مِثْلُ مَا عَلَیْهَا فَلَا یُقِیمُ عَلَیْهَا الْحَدَّ 👉🏼قالَ فَانْصَرَفَ النَّاسُ یَوْمَئِذٍ کُلُّهُمْ مَا خَلَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع وَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع فَأَقَامَ هَؤُلَاءِ الثَّلَاثَةُ عَلَیْهَا الْحَدَّ یَوْمَئِذٍ وَ مَا مَعَهُمْ غَیْرُهُمْ قَالَ وَ انْصَرَفَ فِیمَنِ انْصَرَفَ یَوْمَئِذٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع.

خلاصه: مردم عهدی که با پیامبر کرده ام اینست که کسی نمیتواند حدی اقامه کند زمانی که بر گردن آن حدی باشد پس کسی که بر گردن آن حدی مانند این زن (زنای محصنه) باشد نمیتواند اجرای حد کند که در این وقت مردم پراکنده شدند....

این برداشت بی شک بسیار دور از ذهن میباشد که همه مردم  به خصوص یاران نزدیک علی ع که در دینانت و پارسایی  الگو و نماد جامعه ان روزگار بودند، بطور یکسان مرتکب همچنین گناه خطیئه بزرگ شوند. همین امر  نیز هم باعث بعید شمردن این واقعه نزد عده ای شده است.

من المستبعد جدّاً رجوع الناس کلّهم ما عدا أمیر المؤمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام، مع أنّه علیه السلام دعا عامّة الناس و لعلّ فیهم أصحابه الخواصّ و من القریب جدّاً وجود المبالغة، فإنّ المبالغة فی أمثال هذه الأمور کثیرة، کما ذکره المحقّق الأردبیلی رحمه الله أیضاً.
ترجمه: بسیار بعید است که همه بازگشت کنند و غیر از امیرالمونین و دو پسران ایشان کسی نباشد به خصوص که  ابتدا امام همه را فرا میخواند و نیز انکه یاران خاص ایشان هم در اطراف ایشان بوده است(واین عمل نمیتواند از انان سر زده باشد) بنا بر این اغراق در این ماجرا صورت گرفته است..

📒فقه الحدود و التعزیرات؛ ج‌1، ص: 605
📗فقه الصادق علیه السلام (للروحانی)، ج‌25، ص: 438‌

📎حتی این حدیث استبعاد دیگری هم دارد و انکه به استناد ایات و روایت و اجماع علمای شیعه اگر فردی عملی انجام دهد که مستوجب حدود الهی گردد در صورتی که این عمل نزد حاکم اثبات نشود و توبه نماید باعث ساقط شدن حد میشود:

فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ  إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ(39)
پس کسى که بعد از ستم کردنش توبه کند و [مفاسد خود را] اصلاح نماید، یقیناً خدا توبه‏اش را مى‏پذیرد؛ زیرا خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (39)

📙مائده ایه 39 /  همچنین ایات 33و 34 مائده و4و5 نور وغیره...

در روایات نیز چنین بیان شده است:

فِی رَجُلٍ سَرَقَ أَوْ شَرِبَ الْخَمْرَ أَوْ زَنَى فَلَمْ یُعْلَمْ ذَلِکَ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْخَذْ حَتَّى تَابَ وَ صَلَحَ فَقَالَ إِذَا صَلَحَ وَ عُرِفَ مِنْهُ أَمْرٌ جَمِیلٌ لَمْ یُقَمْ عَلَیْهِ الْحَدُّ

سوال شد در مورد مردی که سرقت کرده یا شراب نوشیده یا زنا کرده و کسی هم بر آنها آگاهی نیافته و دستگیر هم نشده است، توبه کرده و اصلاح می شود. امام علیه السلام در پاسخ فرمودند: «هرگاه، اصلاح شود و از او امر و فعل زیبا مشاهده شود، بر وی حد اقامه نمی شود
 
📙تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج‏10، ص: 46

 علمای شیعه هم  فتوای شان همین است که به صرف ادرس اکتفا میشود:

📗المهذب (لابن البراج)، ج‌2، ص: 536‌
📕السرائر الحاوی لتحریر الفتاوى؛ ج‌3، ص: 510

با این وجود بسیار بعید است که تمامی مردم کوفه و یاران خاص ایشان هرگز در طول عمر خود جدای از انکه گناه همه  یکسان بوده و خود همین امر بعید به نظر میرسد, توبه از گناهان خود هم نکرده باشند و باعث منع از اجرای حد شوند. بر همین اساس علمای شیعه از جمله شهید ثانی و صاحب جواهر چنین واقعه ای را بسیار بعید میدانند.

و من البعید‌جدا أن یکون جمیع أصحابه لم یتوبوا من ذنوبهم ذلک الوقت  إلا أن فی طریق الخبر  ضعفا
اینکه همه اصحاب ویاران خاص علی ع توبه از گناهان در ان زمان نکرده باشند  جدا بعید است مگر اینکه بگوئیم این خبر سند ان ضعیف است ( و نمیتوان استناد کرد)

📕الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (المحشى - کلانتر)، ج‌9، ص: 101‌
📘جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، ج‌41، ص: 357


هرچند ملحدان با اثبات زنای محمد حنفیه میخواهند شخصیت سترگ و والای حضرت علی را بکاهند . ولی به نیکی روشن است که کفر به خداوند گناهش  بزرگتر و دارای خسران بیشتر  نسبت به زنا است که پسر نوح مبتلا شده است. درحالی که نه خداوند و نه هیچ فرد عاقلی عمل پسر نوح را با نوح مقایسه نکرده است. چراکه ا انبیاء و ائمه  راه را نشان میدهند  و این انسان مختار است که کدام را انتخاب نماید. چه راه سعادت یا راه شقاوت.


نظرات  (۱)

  • علی اکبر قلی زاده
  • بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
    سلام
    وب خوبی دارید. احسنت

    ** ** ** ** *** *****

    *** *** **** ** ********

    ************************

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی