ملحدان به استناد روایتی از اهل سنت مدعی شده اند پیامبر نسبت به تحریف قرآن حساسیتی نداشته، و به دخالت های بشری در آن اجازه می داده است. و از این راه مدعی بشری بودن قرآن شده اند.
🌱 در پاسخ ما ابتدا جوابیه مرحوم شیخ صدوق ره در معانی الاخبار را می آوریم، سپس ادله روایی و تاریخی دیگر را ذکر می کنیم. شیخ صدوق بزرگ محدثان عصر خود، و عالم متقدم (ق4) این مطلب را چنین تبیین می نماید:
«الناس یشبه علیهم أمر معاویة بأن یقولوا کان کاتب الوحی ولیس ذلک بموجب له فضیلة، وذلک أنه قرن فی ذلک إلى عبد الله بن سعد بن أبی سرح فکانا یکتبان له الوحی وهو الذی قال: «سأنزل مثل ما أنزل الله» وکان النبی صلىاللهعلیهوآله یملی علیه «والله غفور رحیم» فیکتب «والله عزیز حیکم» ویملی علیه «والله عزیز حکیم» فیکتب «والله علیم حکیم» فیقول له النبی صلىاللهعلیهوآله: هو واحد هو واحد، فقال عبد الله بن سعد: إن محمد لا یدری ما یقول! إنه یقول وأنا أقول غیر ما یقول، فیقول لی: هو واحد هو واحد. وإن جاز هذا فإنی سأنزل مثل ما أنزل الله فأنزل الله تبارک وتعالى فیه «ومن قال سأنزل مثل ما أنزل الله» [انعام: 93] فهرب وهجا النبی صلىاللهعلیهوآله فقال النبی صلىاللهعلیهوآله: من وجد عبد الله بن سعد بن أبی سرح ولو کان متعلقا بأستار الکعبة فلیقتله.
وإنما کان النبی صلىاللهعلیهوآله یقول له فیما یغیره: « هو واحد هو واحد » لأنه لا ینکتب ما یریده عبد الله إنما کان ینکتب ما کان یملیه علیهالسلام فقال: هو واحد غیرت أم لم تغیر لم ینکتب ما تکتبه بل ینکتب ما أملیه عن الوحی وجبرئیل علیهالسلام یصلحه. وفی ذلک دلالة للنبی صلىاللهعلیهوآله ووجه الحکمة فی استکتاب النبی صلىاللهعلیهوآله الوحی معاویة وعبد الله بن سعد وهما عدوان هو أن المشرکین قالوا: إن محمدا یقول هذا القرآن من تلقاء نفسه ویأتی فی کل حادثة بآیة یزعم أنها أنزلت علیه، وسبیل من یضع الکلام فی حوادث تحدث فی الأوقات أن یغیر الألفاظ إذا استعید ذلک الکلام ولا یأتی به فی ثانی الامر وبعد مرور الأوقات علیه إلا مغیرا عن حاله الأولى لفظا ومعنى أو لفظا دون معنى، فاستعان فی کتب ما ینزل علیه فی الحوادث الواقعة بعدوین له فی دینه، عدلین عند أدائه لیعلم الکفار والمشرکون أن کلامه فی ثانی الامر کلامه فی الأول غیر مغیر ولا مزال عن جهته فیکون أبلغ للحجة علیهم، ولو استعان فی ذلک بولیین مثل سلمان وأبی ذر وأشباههما لکان الامر عند أعدائه غیر واقع هذا الموقع و کان یتخیل فیه التواطؤ و التطابق فهذا وجه الحکمة فی استکتابهما واضح بین و الحمد لله.
«کار معاویه بر مردم مبهم و مشکوک شده به اینکه مىگویند: نویسنده وحى بوده، بفرض هم که چنین بوده باشد، براى او موجب برترى نمىگردد، زیرا معاویه در نوشتن وحى [بعد از بسیاری از صحابه] با عبد اللَّه بن سعد بن أبى سرح قرین و همدم است و با دستیارى هم آنچه از وحى بر پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله نازل مىشد مىنوشتند. عبد اللَّه أبى سرح، همان کسى است که بفرموده قرآن گفت: سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ (به زودى مانند آنچه او مدّعى است نازل مىکند من نیز نازل مىکنم- انعام 6: 93).
او کسى است که آنچه از وحى نازل مىشد، بر خلاف مىنوشت، [بر خلاف بعضی از کاتبان راستین وحی، مانند امام علی ع]. او هر گاه پیغمبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به او مىفرمود: وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ مىنوشت: وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و هر گاه بر او دیکته مىفرمود: وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ او مىنوشت: وَ اللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ، پس پیامبر صلى اللَّه علیه و آله به او فرمود: «هو واحد هو واحد». (آن یگانه است.) عبد اللَّه بن سعد گفت:
محمّد نمى داند که چه مى گوید، او سخنى مى گوید، ولى من غیر آنچه او گوید، مى گویم. و او به من مى گوید: «هو واحد هو واحد» و اگر او از دنیا برود نظیر آنچه خدا نازل کرده من خود نازل خواهم کرد، پس خدا در باره او وحى فرستاد: وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ (انعام 93).
آنگاه فرار کرد و پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله را هجو نمود، و رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود:
هر کس که عبد اللَّه بن سعد بن أبى سرح را یافت گر چه خود را به پرده هاى کعبه آویخته باشد بیدرنگ او را بکشد.
و جز این نیست که پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله آنچه را عبد اللَّه تغییر مىداد به او مىفرمود: «هو واحد هو واحد» تا اینکه نوشته نگردد آنچه را عبد اللَّه اراده کرده، تا فقط آنچه را پیغمبر صلى اللَّه علیه و آله دیکته مىکند، او بنویسد. پس مىفرمود: «آن [قرآن] یگانه است، تغییر دهى او را یا تغییر ندهى نوشته نگردد آنچه تو مى نویسى، بلکه آنچه را که من از جانب وحى املا کرده ام نوشته مىشود، و جبرئیل آن را اصلاح نموده است، و این واقعه خود مدرکی است برای پیامبر بر اینکه علّت و حکمت آن حضرت بر گماشتن معاویه و عبد اللَّه بن سعد بن ابى سرح بعنوان کاتبان وحی با انکه انان از دشمنان سرسخت وى بودندچنین بود که مشرکین مى گفتند:
محمّد این قرآن را از پیش خود گوید، و در هر حادثهاى آیه اى مى آورد و می پندارد که آن بر او نازل شده، و مانند کسى که در باره حوادثى که در اوقات معیّنى پدید مى آید سخن مى گوید و اگر بخواهد تکرار کند نمى تواند با الفاظ اوّلیه بگوید بلکه تغییراتى در آن مى دهد که معلوم مى شود وحى نیست، لذا از این دو فرد که در حقیقت دشمن او (پیامبر)بودند لکن مورد اعتماد هم مسلکان خود از مشرکین بودند کمک گرفت تا معاندان آن حضرت بدانند و به آنها بفهماند که سخن در هر بار عین الفاظ اوّل است بدون هیچ گونه تغییر و تبدیل، و این عمل حجّتى رساتر بود علیه کفّار و مشرکین، زیرا اگر [تنها] از دوستان خود چون سلمان و ابو ذر و امثال آنان یارى در این امر مى جست، دشمنان آن را غیر واقع مى پنداشتند، و گمان مى کردند که میان آن حضرت و انان تبانى و همدستى و سازشى شده باشد، پس این است حکمت کاتب وحى بودن این دو تن و روشى روشن برای سکوت کافران
📚 معانی الأخبار، نشر جامعه مدرسین، ص: 347، و معانی الأخبار، ترجمه محمدى، ج2، ص: 313
🔍 شواهد تأیید کلام شیخ صدوق در معنای «هو واحد» در حدیث
ما در اینجا فعلاً از بررسی سندی خبری که ملحدین به ان استناد نمودند می گذریم. اما نسبت به نقد متن آن، یک شاهد بسیار خوب بر کلام شیخ صدوق این است که بنا بر روایت حضرت رسول اکرم ص فرموده اند: «هو واحد» یعنی: آن یکی است. در حالی که این تعبیر برای مشابه بودن دو چیز به کار نمی رود. برای یکی بودن دو چیز می بایست بگویند: «هما واحد» لکن ترجمه بی دقت یا مغرضانه موجب بد فهمی میشود. برای تبیین بیشتر کلام، جایگزینی مرجع ضمیر «هو واحد» بسیار راهگشا است. هم چنانکه روشن است این عبارت ناظر به قرآن است. پس یعنی «القرآن واحد». این تعبیر شخص آشنا به حدیث را دقیقاً به یاد تعبیر فرزند رسول الله ص، یعنی امام صادق ع می اندازد:
الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ وَ لَکِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ.
🔸امام صادق ع: قرآن یگانه و واحد است و از جانب خداوند یگانه نازل شده است. اما اختلاف (قرائات) از جانب راویان نشأت گرفته است.
📚الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 630/ ح 12
👌در این روایت دقیقا تعبیر «القرآن واحد» به کار رفته است. روایات معتبری از امامان معصوم ع وجود دارد که با تأکید بر یکی بودن قرآن، نظریه اختلاف قرائات را شدیداً رد می کند. این اخبار مورد قبول عموم فقهای شیعه قرار گرفته است. (نمونه ر.ک به إعتقادات الإمامیة، للصدوق، ص: 86)
عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَةَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ النَّاسَ یَقُولُونَ إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ فَقَالَ کَذَبُوا أَعْدَاءُ اللَّهِ وَ لَکِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِدِ .
🔸فضیل بن یسار گوید: به امام صادق (ع) گفتم: همانا مردم عامه (یعنی سنیان) مى گویند که قرآن با هفت لغت نازل شده است. امام صادق ع فرمود: دروغ گفته اند دشمنان خدا. قرآن فقط با یک لغت و از سوى خداى واحد احد نازل شده است.
📚 الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص: 630/ ح 13
بسیاری از سنیان معتقد به درستی قرائت های مختلف برای قرآن هستند. و به مواردی مانند گزارش مورد بحث ابن ابی سرح استناد نموده اند. در حالی که ائمه ی شیعه ع تعدد قرائات را شدیداً تکذیب کرده اند.
❓اما چرا این برداشت باطل در برخی از منابع سنیان راه یافته است؟
🌱 در فهرست کاتبان قرآن کسانی هستند که مدافع نظریه تعدد قرائات هستند. رجوع شود:
http://x-shobhe.com/shobhe/8198.html
در حالی که بنا بر اخبار مکتب اهل بیت ع قرائت صحیح قرآن تنها یکی است و اختلافات از ناحیه راویان است. نکته دیگر اینکه در میان همین کاتبان معتقد به تعدد قرائات کسانی هستند، که بنا بر شواهد منابع شیعه و سنی در زمینه تحریف قرآن تلاش داشته اند.
(نمونه گزارش تلاش ناموفق عثمان در تحریف آیه کنز.
ر.ک به 📕الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج3، ص: 232)
👈 بنا بر گزارش فوق از عبد الله بن سعد بن ابی سرح می توان گفت که خود او اعتراف نموده که در راستای تحریف قرآن تلاش نموده است. بنا بر سندی صحیح در کتاب کافی ابن ابی سرح در این ادعا که رسول خدا ص تلاش او را در تحریف قرآن رد نمی کرد، رد نموده است.
(📕الکافی، ط - الإسلامیة، ج8، ص: 201)
و آگاهانه تلاش نموده بود حضرت را در برابر تحریف اهل تسامح نشان دهد و طوری وانمود کرد که انگار پیامبر در مقابل تحریف او واکنشی نشان نمیداد. شاهد آشکار دروغ این دروغ پرداز این است که در این سند و دیگر اسناد در شأن نزول آیه شریفه آن را ناظر به ابن ابی سرح دانسته اند.
(📕نمونه ر.ک أنسابالأشراف، چاپزکار، ج6، ص:162 و الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج3، ص: 30) آیه شریفه این است:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ قالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ مَنْ قالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّه»
و چه کسی ستمکار تر از آن است که بر خدا دروغ بندد و یا بگوید بر من وحی می شود، در حالی که بر او وحی نمی شود...
🔺... احتمالاً می توان قرائنی اقامه نمود که راویانی از همان زمان رسول الله ص دنبال طرح نظریه تعدد قرائات بوده باشند. (نمونه آن اخبار تأیید اختلاف قرائت عمر با برخی از دیگر صحابه.
📕ر.ک به مسند ابن حنبل : ج 1 ص 24)
👈بر این اساس و با عنایت به نکته ادبی پیش گفته معنای کلام رسول الله دقیقا همان مبنای وحدت قرائت است که در کلام اهل بیت ع نیز آمده و در اینجا در راستای نهی عبد الله از این مسأله بیان شده است.
اما کافران که در تحریف قرآن به اهداف خود دست نیافتند، دست به تحریف معنای کلام رسول اکرم ص زدند. ملحدان امروزین نیز باز دست به تحریف آلودند. و عجیب آنکه برای مدعای خود آدرس کتاب هایی را داده اند که تنها اشاره به تحریف گری ابن ابی سرح دارد. نمونه خبر فتوح البلدان:
«قال الواقدی: و أول من کتب له من قریش عبد الله بن سعد بن أبى سرح، ثم ارتد و رجع إلى مکة و قال لقریش أنا آتى بمثل ما یأتى به محمد، و کان یمل علیه «الظالمین» فیکتب «الکافرین» یمل علیه «سمیع علیم» فیکتب «غفور رحیم» و أشباه ذلک، فأنزل الله (وَ من أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى الله کَذِباً أَوْ قال أُوحِیَ إِلَیَّ وَ لَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ وَ من قال سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ الله)...»
(📕فتوح البلدان، ص:455)
به شهادت تاریخ کسانی که بنای بر تحریف قرآن را داشتند، بعد از وفات رسول اکرم ص به قدرت رسیدند. عبد الله بن ابی سرح از کسانی است که گرچه به خاطر سعی در تحریف قرآن و توطئه علیه رسول اکرم ص و هجو ایشان متهم به مرگ شده بود، اما با دخالت بعضی از صاحبان قدرت (عثمان) نه تنها به جزای خود نرسید، بلکه به منصب حکومت مصر نیز دست یافت.
(📕تاریخ الطبری، ج4، ص:111)
قدرت گرفتن طیف مخالف رسول اسلام (خصوصاً امویان) موجب این شد، که بعد از رسول الله ص به راحتی به تحریف حقایق تاریخی، و پوشاندن جنایات خود بپردازند، و جریان نقل حدیث و تاریخ اهل سنت نیز تا حد بسیاری زیادی از این دستگاه ها تاثیر پذیرفت.
رجوع شود:
تحریف واقع در کلام عبد الله بن سعد بن ابی سرح نیز از همین منظر قابل تفسیر است.
✖️حال کفار دروغ پرداز امروز نیز بی هیچ قرینه تاریخی مدعی صداقت و درستکاری ابن ابی سرح، و استبداد رسول اکرم ص شده اند.